loading...
الفبای عشق
mehdi بازدید : 39 پنجشنبه 06 شهریور 1393 نظرات (0)

از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده

غم سرگردونیام‌و با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم

من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم 

تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من اسم تو همسفرم بود

من دل‌شیشه‌ای هرجا هر شکستن که شکستم
زیر کوه‌بار غصه هر نشستن که نشستم

عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تو رو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده

من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم 
این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم 

نیزه نمباد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه‌های رگبار توی چله زمستون

نتونستن، نتونستن کینه‌ی من‌و بگیرن
از من خسته‌ی خسته شوق رفتن‌و بگیرن

حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
پرنیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن

تو رو با خودم غریبه از غمم جدا می‌بینم
خودم‌و پر از ترانه، تو رو بی‌صدا می‌بینم

اون همیشه بامحبت برای من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی

من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم 
این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتون در مورد این وبلاگ چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 191
  • بازدید کلی : 10,822